نتایج جستجو برای عبارت :

راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم*

رسمش نبود که چنین بیگانه وار مرا
آواره ی کوه و کمر و بیابان کنی
من گفته بودمت که مرا فکر رفتنت
دیوانه میکند و بگفتی مزاح میکنی
من از پس تمام نگاه و حرفها برامدم
اما تو هر لحظه مرا دیوانه میکنی
من در میان گریه خندم و در خنده گریستم
آری چنین با دل من رفتار میکنی
دیریست خو گرفته ام با حرف مردمان
رسمش نبود با من بیچاره چنین کنی
دیگر چه باشی و نباشی  فرقی نمیکند
وقتی کنارمی اما نگاه نمیکنی
ای کوه ای دشت ای اسمان ببین
من خون گریستم اگر کتمان نمیکنی
تن
بسم الله الرحمن الرحیماز جنون این عالم بیگانه را گم کرده امآسمان سیرم، زمین خانه را گم کرده امنه من از خود، نه کسی از حال من دارد خبردل مرا و من دل دیوانه را گم کرده امچون سلیمانم که از کف داده ام تاج و نگینتا ز مستی شیشه و پیمانه را گم کرده اماز من بی عاقبت، آغاز هستی را مپرسکز گرانخوابی سر افسانه را گم کرده امطفل می گرید چون راه خانه را گم می کندچون نگریم من که صاحب خانه را گم کرده ام؟به که در دنبال دل باشم به هر جا می رودمن که صائب کعبه و بتخان
دوست داشتم ابراهیم وار، بی هیچ شک و تردیدی به میان آتش‌ها بپرم و خنجر بر گلوی عزیزترین اسماعیل‌ام بگذارم و آواره بیابان‌ها شوم و با تبری در دست بزرگ‌ترین بت‌ها را بشکنم و بشارت اغیار درباره اسحاق‌ام را باور کنم. سخت اما مومن. طولانی اما باارزش...
سال های پیش فکر می کردم همیشه عاشق می مانم. فکر می کردم حتما باید با کسی زندگی کنم که عاشقش می شوم و اگر این طور نشود، نیمه شبی در سی سالگی، مجنون و بی قرار با دستی که روی کاغذ می لرزد، ناگهان از خانه ی امن و بی عشقم بیرون می زنم و در کوچه ها و خیابان های شهر آواره می شوم تا به دنبال معشوقم بگردم.سال های پیش فکر می کردم زندگی همیشه بر یک قرار می ماند. آن روزها نمی دانستم عشقی که بازتابی در خور نداشته باشد، انسان ها را خسته می کند. عاشق را خسته می کند
از کاکتوس تنها می گفتم. از صخره بی کس می گفتم. از رود آواره می گفتم. نه انتظارش نبود، تجربه کنم. انتظارش نبود، بغض کنم. 
آدمی کم انتظاری هستم از دیگران ولی حالا در انتظار یک نفرم. با امید آمدنش، نفس می گیرم و با خیال رفتنش، اشک می ریزم.
بچه ها عاشق کسی نشید که ازتون دوره، وگرنه اگه حسی بهتون نداشته باشه، هر بار که میگید: دوستت دارم. اون فقط سین می کنه...
آواره ای فراری ام و بی نشانی امیاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟سرمایه ام همین به کنارت نشستن استبیچاره می شوم اگر از خود برانی امسوز و نوا و لحن مناجاتی مراانداخت آخر از نظرت، بد دهانی امحرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منیچیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی امباور نمی کنم که قیامت به موی سرمسجود من، به سوی جهنم کشانی امروحم اگر چه غرق غبار معاصی استبا یاحسین می خری و می تکانی امبا یک سلام و عرض ادب محضر حسینامشب به صحن کرب و بلا می رسانی امیاد غریب م
مِن تِسته هوا ره هاکِرْدْمه تمیز       
اکسیژن هِدامه بَیمه ته کنیز 
نِشْتْمه لائز تِره آواره هاکْنه   
ته مِره رِز هاکِردی با تورِ تیز 
ترجمه فارسی
من هوای پاک و تمیز را به تو هدیه دادم 
اکسیژن مورد نیازت را تامین کرده و به تو خدمت کردم
جلوی سیلاب را گرفتم تا خانه‌ات خراب نشود و آواره نشوی 
اما تو چی؟ با تبر تیز به جانم افتادی و مرا قطعه قطعه کردی  
دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 
Salar Aghili
Leylaye Man
#SalarAghili
عشقم که رفته بر باد، هرگز وفا ندارد 
این قصه با که گویم ، دردی که سینه دارد
 لیلای من کجایی ...
 از من خبر نداری ...
چشمم به گریه نسپار ، در کوی بی‌قراری 
دست نسیم دادی ، گیسوی خود شبانه 
تا دیده‌ام کشاند  ، بر دار این زمانه 
چشم تو شهره آواز ، زیباترین بهانه 
آواره ساز من بود  ، در سوز این ترانه
 قلبم که در بیابان ، حاجت به ناله میداد
 از داغ این جدایی ، آواره گشته در باد
 لیلای من کجایی ...
 از من خبر نداری ...
 چشمم به گریه نس
عشقم که رفته بر باد
هرگز وفا ندارد
این قصه با که گویم
دردی که سینه دارد
دردی که سینه دارد (۲)
عشقم که رفته بر باد هرگز وفا ندارد این قصه با که گویم دردی که سینه دارد دردی که سینه دارد
لیلای من کجایی از من خبر نداری چشمم به گریه نسپار در کوی بی قراری
مرورگر شما از Player ساپورت نمی کنددانلود آهنگ
لیلای من کجایی رفتی چه بی وفایی تنها نکن رهایم در این شب جدایی
دست نسیم دادی گیسوی خود شبانه تا دیده ام کشاند بر دار این زمانه
چشم تو شهره آواز زیباترین بها
اویی که بسیار دوست می‌دارمش، می گوید اگر الان با ماه ازدواج کرده بودی، خوشبخت بودی. اویی که خبر ندارد از زخم کوچک من. اویی که خبر ندارد از رحیل چشمان تو. اویی که خبر ندارد از ذکر خیال من با کولیانِ آواره. اویی که خبر ندارد از تمام دیرینگی‌هایی که در دیار تو جا گذاشته ام. اویی که خبر ندارد...
Ehaam
Vay Az In Halam
#Ehaam
من عاشق تو لیلا تو ای ماه زیبا 
من اینجا تو آنجا من ابرم تو دریا
تو آن جام شرابی عجب باده ی نابی
منم مست تو ای یار عجب حال خرابی
منم آواره و بیچاره چشمانت 
منم آن در به در گوش به فرمانت
سرمه چشم تو این قلب مرا برده 
چه شود گر بشوم مهمانت
تو آن جام شرابی عجب باده ی نابی 
منم مست تو ای یار عجب حال خرابی
تو آن جام شرابی عجب باده ی نابی 
منم مست تو ای یار عجب حال خرابی
دلبر و دلدار عاشقم ای یار 
تویی مرهم به تن خسته ی این بیمار
وای از ای
هوای عشقت ، به سرمنگاه توست ، در نظرمببین که آواره شدمکوی به کو ، در سفرمبده نجاتم ای صنماسیر و در بند تنمبگو چگونه پر زنمکه سر به جنت بزنمرانده مرا ، گناه منتو می شوی پناهمپس از همه جدال هاتو می شوی گواهمبه سان عشق اولین که در ازل ، شناختمبه عشق میرسم به توزمانه بی خود شدنم
به نام خدای مهدی عج

شهید سید مرتضی آوینی:سرد است و هیچ سقفی نیست که تو را پناه دهد. صبحانه آماده نیست و نان را باید
در ماهی‌تابه پخت. وقتی انسان در فضای غفلت‌زده‌ی خانه‌های شهر و از دریچه‌ی
تلویزیون به این صحنه‌ها می‌نگرد، شاید تصور معنای آوارگی و هجرت محال باشد،
اما جای آن هست که از خود بپرسد چرا این عزیزان دل از شهر مأنوس و خانه‌ی مألوف
کنده‌اند و آواره‌ی کوهستان‌های سرد کردستان عراق شده‌اند. از کردهای مبارز
عراق گذشته، هر یک از این
@the52hertzalone1 چه خوش گفته شاملو “سکوت سرشار از ناگفته هاست”مشکوکم اگر تاریخ ایران زمین ،ناگفته ها را بگوید چرا که لب دوخته ایم در درون در هم آواره ایم به سخت جانی مان این گمان هست که مغرورانه  به روزهای خوش ناکجا امیدواریم...#انتشارات_پنجاه_دو_هرتز_تنهایی#احمدشاملو#گفتند #که#نمی#خواهیم#بمیریم#the52whale#the52hertzalone#the52hertzwhale
وقتی چندین و چندوبلاگ داشته باشی، همین میشه که ندونی تو کدوم بنویسی. تو یکی میترسی پرستیژ خانمانه بودنت بریزه به هم. در اون یکی رو هم گل گرفتی. یکی دیگه رو هم که نوشتی به روز نمیشه. اینجا هم انگار حال نمیکنی. اما تو دلت میخواد بنویسی. چه خوب چه بد. چه نوشته هات به درد لای جرز دیوار بخوره و چه به درد قاب گرفتن برای سالن پذیرایی. میرم به وبلاگهای دیگه سر میزنم، غبطه میخورم به حال صاحباشون. راحت مینوسن. منو هزار غول ریز و درشت احاطه کرده که اگه بخوام
 
سردترین نقطه شناخته شده در منظومه شمسی، خیلی از زمین دور نیست. در سال 2009 مدارگرد اکتشافی ناسا دهانه‌ای را در نزدیکی قطب جنوب ماه شناسایی کرد که  در بخش سایه ماه قرار دارد. دمای این منطقه تنها 33 درجه کلوین (240- درجه سانتی‌گراد) است؛ دمایی به مراتب سردتر از هر دمایی که بر روی پلوتوی سرد و تاریک اندازه‌گیری شده است. با ادامه کاوش‌ها و بهبود وسایل اندازه‌گیری، این رکورد ممکن است به نقطه ی دیگری در منظومه شمسی انتقال داده شود. قمر سیاره‌ای غیر
تنها جاییکه می توان بدون گردن درد، نیم ساعت تمام آسمان را خیره تماشا کرد، داخل سرویس است. از پشت پنجره تمیز، ابیش را نوشید و ابرها را نظاره کرد.
_____
اول گربه بود. گربه ای وحشی با دندان های ببر مانند. آواره هایش دراز تر شدند دندان هایش کوچکتر. اول آماده شکار بود، حالا خود شکار به نظر می رسید. ترسیده...
دوم مرگ بود. مرگ، شبیه کارخانه دود سازی بود. دود های دراز و وحشتناک تا بالای بالا می دویدند. ترسناک بود. یعنی گربه از آن ترسیده بود؟
سوم جمجمه بود. بز
آخه این دل لامصب چیه ؟! چی میگه ؟! چی می
خواد که ما رو آواره کرده . یه روز شور میزنه ، یه روز تنگ میشه ، یه روز
می گیره  ، یه روز سنگ میشه و یه روزم میشکنه. آخه اصلا این دل کجاست ؟! من
که فکر می کنم دلی که حالات بالا براش پیش میاد همون قلب نیست و تو مغز
آدمه . یه بار تو این وبلاگ گفتم ، اگر دل و عشق و علاقه تو مغز نیست چرا
پس آدمی که حافظه اش رو از دست میده ، عشق رو هم فراموش می کنه و یارش رو
یادش نمیاد ؟!
نمی دونم . واقعا نمی دونم
. فقط این و می دونم که
دانلود آهنگ جدید محمد سلیمانی به نام دیوونه از قفس پرید
Текст песни Divone Az Ghafas Parid Mohammad Soleymani
با خاطرات کوچ دمسازم با این شب آواره دلسردРазочарованный воспоминаниями о Кохе, я разочарован этой перемещенной ночью
پیش از تو تنهایی شکستم داد حالا که تنها تر شدم برگردЯ сломался один перед тобой, теперь, когда я более одинок, возвращайся
حالا همه فصلا زمستونه حالا تمام روزها جمعه است

ادامه مطلب
امروز دلم دوباره هوایِ دِعبل را داشت
روایتش را که میدیدم
حالِ دلم را چون دِعبل آواره دیدم
کوچه به کوچه 
شهر به شهر
میچرخد دلم برای لحظه ای زیارتت
بیخود نشد که شاعر شد دلم
مجنون که شوی 
دلت باهیچ چیزِ دنیایی و مادی
خام نمیشود....
من تو را می خواهم  همچون دِعبل خزاعی....
بویِ پیراهنِ یوسف کم نیست باورکن.
مرا در دردِ فراقت بمیران;همین.
اللهم عجل لولیک الفرج
حکایت می‌آورند که حق تعالی می‌فرماید که ای بندهٔ من، حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، امّا در اجابت جهت آن تأخیر می‌افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالۀ تو مرا خوش می‌آید. مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است. خداوند خانه گوید به غلام که زود ،بی تأخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از درِ ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته‌اند، صبر کن تا نان برسد.
مبغوض=مورد خش
و دوباره سیل. میشه بس کنی دیگه؟! خرم آن روز کزین منزل ویران بروم! دیگه این شهر جای زندگی نیست.
مگه اینجا شماله که پربارش ترین شهر شده؟ چه خبره که بالاترین نرخ تورم هم برای ماست؟ خدا رو خوش میاد اینقدر هم محرومیم؟! :'(
گسل مون فعال نشه صلوات. سدمون که بیشتر از ٩٥% ظرفیتش پر شده، سرریز نشه؟
ما هم داریم عرایض جناب جهانگیری رو از شبکه استانی میبینیم! فقط اونجاش که امام جمعه گفت سیل زده، سیل زده است؛ قدیم و جدید نداره! تسهیلات باید بین همه مساوی تقسیم
حلوای سردار رو خوردم امروز. کم کم دارم احساس ناراحتی میکنم به خاطر مرگش. نمیدونم شاید از بیرون بهم تلقین شده... ولی زرافه گفت ببین اگه بابات کتکت بزنه بازم باباته. همسایتون بیاد بخواد با بابات دعوا کنه، با اینکه ازش کتک خوردی، ولی بازم طرف باباتو میگیری. حق داد بهم که ناراحت باشم.
 
عکس حیوون های آواره شده استرالیا رو دیدم، دلم کباب شد. از وقتی دیدمشون همش دارم غصه میخورم :(
 
غیر از اینا روز خوبی بود. امتحانمم خوب بود. فردا هم زود پاشم درس بخونم.
 مثلا
همین روزا
یهویی
طلبیده بشیم مشهد
مشهد که نه...
فقط حَرَم . . .فقط حَرَم. . . فقط حَرَم . . .
یعنی میشه؟!...
حرمِ امنِ تو کافیست هراسان شده را...
 به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست
بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم...
{السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)}
 
دلم گرفته از غم نشسته ام به ناکجادوباره شد جدایی ویکریز بگم خدا خداااا دلم پره از غم و همغم نبودن و ندیدنتمیون لحظه های بی کسیاومدن و خندیدنت کجایی ای مهربونممونس شب‌های سرد منداشتن تو خوشبختیهتسکینی تو به درد من صدات که آرومم می‌کنهدستات گرمای بی کسیهتو این بحران بی کسینبودنت بد حسیه نشونم و خوب بلدیتو نباشی، آواره امبیا و پیدا کن منوآرامشم، بیچاره ام دوا و درمان من توییبودن تو ی خواهشهگرفتن دستای توحس خوب آرامشه بیا و تعبیرش بکنخ
متن آهنگ شب های بعد از تو رضا بهرام
لعنت به شب های بعد از تو ، به دردی که ماند از توبه دادم نمیرسی ، رفتی ، آواره شد خانهماندم غریبانه ، لعنت به بی کسیقلبِ من اینچنین آسان نمیلرزیدعشقت اما به غم هایش نمیرزیددنیا را بردی همراهت به نابودیدنیا غم شد مگر تو چند نفر بودی؟
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید رضا بهرام لعنت به شبهای بعد از تو
Download New Music Reza Bahram Lanat Be Shabhaye Bad Az To
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
” تیتراژ سریال ممنوعه رضا بهرام “
 
رضا بهرام لعنت به شبهای بعد از تو
 
متن آهنگ شبهای بعد از تو رضا بهرام
 
لعنت به شبهای بعد از تو ، به دردی که ماند از تو
رفتی آواره شد خانه ، ماندم غریبانه ، لعنت به بی کسی
قلب من اینچنین آسان نمی‌لرزید…
عشقت اما به غم هایش نمی‌ارزید
دنیا را بردی همراهت به نابو
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهم..تو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها....
متن آهنگ مازیار فلاحی به نام عشقم

عشقم عمرم نمیدونیچجوری دلم میره واسه صداتنفسم نفسم میرهواسه ی خنده ی روی لباتتو بگو به دلم نیستی باز تو اتاق به موهات گل سر بزنمعشقمو دادمو پس نمیگیرم ازت بیا دیوونه بگردمردم و جون دادم از ته قلبمو هیچی نخواستم ازت منقهوه و فالتو عطر رو شالتو این دلو دیوونه کردهاشکای چشممو نقشه ی عشقمو دادی به دستای سردتیک شهر از این چشمان تو دیوانه ... با چشم ترمن از همه آواره تر درمانده تر دیوانه ترباران پاییزی بزن بر درد
یک شبی مجنون نمازش را شکست ...
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من
سیستم گرمایشی و موتور خونه ی ساختمون دیوونه شده امروز ...
خونه یخ بسته ...به این سرما و برف!
تعمیرکار روز جمعه ای اومد و گفت باید فردا رو هم کار کنه تا درست شه....
منم که اتاقم تو حیاطه و بخاری دارم...
قراره امشب اتاقمو اجاره بدم به داداش سرما خورده ...۲۰۰ دلار!
والا...
....البته
میگه اگه ۲۰۰ دلار داشتم منت تو و اتاق نم کشیده ات رو نمیکشیدم ...میرفتم هتل!!!خخخخ
میگم نامرد حداقل ۲۰۰ هزار‌ تومن بده...اتاقمو دارم میدم بهت خودم آواره میشم...میگه تو بگو ۲۰۰ تا ت
به نظرم جنگ‌زدگی چیز وحشتناکیه. دشمن و گلوله‌هاش به سمت خونه و زندگیت میاند و هر اون‌چه رو که طی سال‌ها ساختی رها می‌کنی و عزیزانت رو به دندون می‌کشی و راه می‌افتی به ناکجا.... 
یاد ایزدی‌های عراق می‌افتم. سوریه، افغانستان، بوسنی....
به نظرم وضعیتی بدتر از این متصور نیست. آواره‌های جنگ بارزترین نشونه حاکمیت قانون تنازع بقا تو دنیاست. سیاستمدارها به سادگی چشم روی این‌ها می‌بندند و منافع ملی خودشون رو می‌پاند. منافع انسان‌هایی برتراز
کدبانوگری:
ژامبون خونگی!غیر از نوع طبخش فکر میکردم مواد مضر هم داره،درحالی که طعم دهنده اصلیش سیر بود...
تربیت فرزند:
هرچقدر بیشتر تو خونه ام و کمتر خودمو آواره ی این ور اونور میکنم به حساب فعالیت اجتماعی و اینا روابط مسالمت‌آمیز تر و آتش بس تری بین مون برقراره:)
همسرداری:)
تلاشمو میکنم که اولویت باشه...اما بازم گاهی صبا لباسی برای پوشیدن و لقمه ای برای صبحانه از قلم میوفته:/
حال معنوی:
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم...
 
ایران تنها کشوری است که ۶۸ در صد مساحتش را با زور اجانب یا خیانت شاهان از دست داده است.
ایران از معدود کشورهایی است که شاه خائن( پهلوی) آن نه با زور شمشیر و نه با رای مردم سر کار آمده است.
ایران از معدود کشورهایی است که به خاطر شاهان خائن چند صد سال عقب نگه داشته شده است.
ایران تنها کشوری است که شرق و غرب علیه او ۸ سال جنگ تحمیل کردند ولی یک وجب از خاکش را از دست نداد.
ایران از معدود کشورهایی است که مورد تهاجم بمب شیمیایی اهدایی اروپا قرار گرفته اس
به نام او
 
 
گاهی وقتا غم و ناامیدی جوری قلب آدم رو به درد میاره که از شدت پریشونی گاهی حواست نیست و رو میکنی به خدا و میگی:خدایا تو رو خدا...یا میگی،خدایا به خدا دیگه...حال خوبی نداشتم نمیدونم چرا ولی دلم هوای قرآن خوندن داشت.نماز خوندم قرآن برداشتم، توی دلم گفتم باهام حرف میزنی؟:)قرآن که باز کردم با این آیه روبه رو شدم
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَاو جنبنده ای در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خداست!
یعنی ببین من
کتاب رفته ام از خویششاعر: صنم نافع

فقط انگار در این شهر دل من دل نیستکم به رویام رسیده ست، خدا عادل نیست؟نا ندارم که برای خودم اقرار کنم:ترک تو کردن و آواره شدن مشکل نیستلوطیان خال بکوبید به بازوهاتانته دریای غم کهنه ی من ساحل نیستفلسفه، فلسفه از خاطره ها دور شدیعلتی در پسِ این سلسله ی باطل نیستاشک می ریختم آن روز که بی رحم شدیتا نشانم بدهی، هیچ کسی کامل نیست!
 
‌برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
ه
ای مثلِ خزان زرد،کسی منتظرت نیستمحبوبه ی شبگرد،کسی منتظرت نیست
تنها شده در شهرِ شلوغِ تُهی از عشقدر کوچه ی بی درد، کسی منتظرت نیست
آواره یِ نفرینکده ی عمری و اینجادر قامتِ یک مرد کسی منتظرت نیست
با شیب تنت پله عمرت به فراز استدر پیریِ پاگَرد، کسی منتظرت نیست
تاراج شده هم دل و هم جسم و روانتبازنده ی این نرد! کسی منتظرت نیست

با رَم شدن اینهمه حیوان صفتِ رذلاز خود شده ای طرد، کسی منتظرت نیست

هرچند که بازار تو گرم است ولی باز جز یک زن دلسرد،کسی
این یک سال را دویده ام. یادم نمی آید جایی آرام نشسته باشم و درست نگاه کرده باشم. این یک سال را با هر چه در دلم داشتم دویده ام. با دوست داشتن ها، دوست نداشتن ها، با پایان ها و آغاز ها. با گریه و حب و بغض و کینه دویده ام تا به تو برسم. وقتی از دویدن خسته می شدم یک گوشه می نشستم، گریه می کردم، صدایت می کردم و باز بلند می شدم و می دویدم. گم کرده بودم. خودم را و تو را. خودم را نمی دیدم و تو را هم. گاهی از این که نمی دیدمت بغضم می گرفت اما نمی توانستم درست نگاه
آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست
برای دانلود آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست از حسین کشتکار به ادامه مطلب گلسار موزیک مراجعه کنید
منم سرگشته حیرانت؛ ای دوستکنم یک باره جان؛ قربانت، ای دوستخلیل آسا؛ زِ شوقِ وصلِ کویتدهم سر؛ بر سرِ پیمانت، ای دوستدلی دارم؛ در آتش، خانه کردهمیانِ شعله‌ ها؛ کاشانه کردهدلی دارم؛ که از شوقِ وصالتوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهمن؛ آن آواره ی بشکسته بالمزِ هجرانت بُتا؛ رو بر زوالممنم آن؛ مرغ
به دانشگاه خواندم درس دشوارپر از فرمول و انتگرال و آماربرای شهریه گشتم چه مفلسدر آخر تا شدم روزی مهندسصناعت پیشه کردم سالیانیبدست آرم مگر آبی و نانیبه دور از همسر و فرزند و خانهشدم آواره‌ی هر کارخانهتمام دست و پایم روغنی شداَنیسم یک روبات آهنی شدبه دستم چرخ صنعت خوب چرخیداز این چرخش مرا چیزی نچربیدبه یُمن واردات جنس چینیشدم محکوم به خانه نشینیشد اما چرخ صنعت چون که پنچرمهندس هم نمی‌خواهند دیگرکسی کو رفت دنبال صنایعیقین عمر خودش را کرده
بسم الله 
انگلستان است، بحبوبه ی جنگ جهانی دوم . به این پسر نگاه کنید،  به لباس های خاکی اش، به چهره اش، به حالت چهره اش. چقدر درد توی این صورت است . این عکس برایم خیلی خاص است و مدام بهش رجوع می کنم . انگار کن پسرک بمب خورده توی خانه اش ، خانواده اش مرده اند، خانه اش ویران شده، زده بیرون ، همینطوری توی خیابانها آواره بوده و رسیده اینجا . به این کتابفروشی خراب شده که صاحبش رهایش کرده . پسرک پناه برده به این کتابفروشی به کتابها . حتما خسته است ، در چ
پدرها و مادرها لطفا به فکر ازدواج فرزندان تون در سن مناسبش باشید. شرایط رو آسون بگیرید و نذارید سن بچه ها بالا بره، چقدر میان در خانواده برتر پست میذارن دخترها که سن مون بالا رفته دیگه خواستگار نداریم، یا مرد متاهل بهشون پیشنهاد زن دوم میده، یا میترسن پدر مادر فوت بشن و اینها آواره و تنها بمونن. 
همین طور پسرها که سن شون بالا میره یا انقدر سرکوب کردن امیال شون رو که بعد ازدواج هم به مشکل میخورن، یا مجبور شدن برن دنبال صیغه یا دوست دختر که باز
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شدغصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شدخواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهانبا صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شدناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسیناز همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شدچشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرشتا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شدآی نوکرها میان سجده، شکر حق کنیدباز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شدپیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاستعلتش این است در چشمانِ دشمن، خار شدنام شیرینت، رسولِ
بسم الله الرحمن الرحیم
در خانه امام حتی جای سوزن انداختن هم نبود.بحث داغ داغ بود.
امام یک طرف و بقیه در طرف دیگر.
در اوج بحث ها ناگهان بانگ اذان برخاست.
_وقت نماز است سوال هایتان باشد برای بعد از نماز.
مرد مسیحی اصرار کرد:
_نرو جواب هایم را گرفته ام تنها چند سوال کوچک مانده تا ایمان بیاورم.
امام اما با همان آرامش همیشگی به محراب نماز رفت و با خدای خود مشغول راز و نیاز شد.
مرد که این عقیده استوار را دید بی درنگ ایمان آورد و از مدافعان پروپاقرص اسلام
سلام. وقت بخیر.
متاسفانه تنها راه حل VPS ها هم فقط در یکسری از ساعت ها پاسخگو هستند.
 
حالا معنی حراست از فضای مجازی و اینترنت و آزادی بیان را می فهمم..
 
یاد آواره های روهینگیا افتادم...
اینجا ایران هست!
ولی به زودی شاید چیزی شبیه به کره شمالی یا وضعیت آوارگان روهینگیا
 
قطع اینترنت بخاطر گرانی بنزین بود!
یا گرانی بنزین بخاطر قطع اینترنت بود!
 
آیا امنیت روانی و اعصاب جامعه، بخشی از امنیت ملی نیست!
شورای امنیت ملی؛ چگونه زیان های وارد شده به اعصاب
با پای خواب در آن کافهٔ شلوغ، لختی قدم به ساحت رؤیا گذاشتمدل را در آن هوای پر از هرم التهاب، با های و هوی دلهره تنها گذاشتم
 
تنهاتر از تمام جهان بود لحظه‌ام وقتی که خواب چشم مرا تا سراب بردصبح آمد و نشد که بفهمم چگونه من، با پلک روی حرف دلم پا گذاشتم
 
با بغض گفتمش بنشینیم لحظه‌ای تا فرصتی برای تماشا فراهم استآمد نشست و به چشمش نگاه... نه! داغی به دل برای تماشا گذاشتم
 
با استکان چای که بر روی میز بود، رؤیا تمام گشت و به آخر رسید کاردر استکان خا
این یک سال را دویده ام. یادم نمی آید جایی آرام نشسته باشم و درست نگاه کرده باشم. این یک سال را با هر چه در دلم داشتم دویده ام. با دوست داشتن ها، دوست نداشتن ها، با پایان ها و آغاز ها. با گریه و حب و بغض و کینه دویده ام تا به تو برسم. وقتی از دویدن خسته می شدم یک گوشه می نشستم، گریه می کردم، صدایت می کردم و باز بلند می شدم و می دویدم. گم کرده بودم. خودم را و تو را. خودم را نمی دیدم و تو را هم. گاهی از این که نمی دیدمت بغضم می گرفت اما نمی توانستم درست نگاه
امروزه متاسفانه زندان ها از تعداد زیادی مجرم و متهم پرشده است و هرکدام بخاطر یک علت نابهنجاری که فرد را فرا گرفته است به زندان افتاده اند.
در اولین نگاه هر شخصی که دزدی میکند شما میگویید حتما وجدان نداشته که این کار را کرده،بله درست است وجدان یکی از عوامل بازدارنده از هرکار اشتباه و نابهنجار است که شخص را از کارنابهنجار بازمی دارد اما یک عامل دیگه ای هم هست که ممکن است حتی از وجدان هم قوی ترباشد وآن عدم توانایی تامین نیازهای ضروری خانواده اس
 
زانو بغل نشسته دلم کنج خانه ات حالا فقط خیال من است و بهانه ات با هر نفس تپید و گرفت از فراق تو قلب شکسته از دل خسته سراغ تو تا می رسد صدای ملائک ز بام شهر بغض اذان که می شکند در تمام شهر اینک شهادت است که تا انتهای شهر!! می پیچد و ادامه آن گریه های شهر! اقرار می کنم که خدایم فقط تویی هر آنچه مانده ست برایم فقط تویی شاهد ترین به خلوت شب های تار من سامع ترین زمزمه های نزار من افتاده بر زمین مپسندم که بی کسم این سان غمین مپسندم که بی کسم طوفان غم
ای خبرگان ای خبرگان آن خمره‌ها را وا کنیداز خبرگی بیرون شوید و جام‌ها پیدا کنید
ای خواب‌های عقل زار، ای مردگان انتظارای مغزهای اشتهار آن قلب‌ها دریا کنید
عمر گران بگذشت پست، ای وای زین عقل خجستیک لحظه گر مانده‌ست آن یک لحظه را غوغا کنید
ای مردگان برپا شوید، ای زندگان با ما شویدای خفتگان قرن‌ها آن رخت‌ها را تا کنید
ای روز با ما یار شو، ای شب دگر بیدار شوای مردم گم‌کرده‌ره آن راه را پیدا کنید
آن راه وجد و روشنی، آن موسقی بی‌منیعزمی به راه
ای خبرگان ای خبرگان آن خمره‌ها را وا کنیداز خبرگی بیرون شوید و جام‌ها پیدا کنید
ای خواب‌های عقل زار، ای مردگان انتظارای مغزهای اشتهار آن قلب‌ها دریا کنید
عمر گران بگذشت پست، ای وای زین عقل خجستیک لحظه گر مانده‌ست آن یک لحظه را غوغا کنید
ای مردگان برپا شوید، ای زندگان با ما شویدای خفتگان قرن‌ها آن رخت‌ها را تا کنید
ای روز با ما یار شو، ای شب دگر بیدار شوای مردم گم‌کرده‌ره آن راه را پیدا کنید
آن راه وجد و روشنی، آن موسقی بی‌منیعزمی به راه
4روز از ناب ترین روزهای عمر 23ساله ام را تنها در اتاق406، بلوک2، خوابگاه شوریده گذراندم. تنها موزیک گوش دادم. تنها غدا پختم و تنها غدا خوردم و تنها فاز یک پروژه را به جاهای خوبی رساندم. تنها هر شب 2کیلومتر را در سالن ورزش دویدم. تنها برای خودم چایی ریختم و تنها فیلم دیدم. از فردا که خوابگاه شلوغ میشود برای این سکوت و تنهایی دلم تنگ میشود. سال ها بعد شاید خنده ام بگیرد از این دلخوشی های کوچک این روزها ولی در این لحظه همه چیز برای من در بهنیه ترین حال
 
✝️ حضرت مسیح (درود خدا بر او) را امروزه به عنوان پیامبر صلح و دوستی می‌شناسیم.در دوران سیاه قرون وسطی، اما چنین نبود.مسیح (ع) در آن زمان به مدت چند صد سال، پیامبر زدن و کشتن و سوزاندن و جهل و خرافه بود.گفتار او که در کتاب مقدس گرد آمده بود، ابزار نفی مسلمات علمی بود.
⚫️ روحانیون مسیحی، سده‌ها با نام پیامبرشان هر بلایی توانستند بر سر مردم آوردند.مردم جاهل را البته خیالی نبود که این روحانیت بر گرده‌ی آن‌ها سوار است و به نام دین و به نام مسیحی
گون باتدی گویده آی تک آواره قالدی حیدر
پیغمبر ایتدی رحلت ، زهرایه قالدی حیدر
 
دفن اولمیوب پیمبر ، تشکیل اولوب سقیفه
قصب اولدی حق امید فردایه قالدی حیدر
ادامه دارد...
دلنوشته های دلپر = روح الله رستمی
 
رحلت حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر همه مسلمین جهان تسلیت باد.
 
 
 
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمین زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
 
❤️از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟گفت: نقطه‌ ای که حول محور قلب میگردداز معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت: سقوط سلسله‌ی قلباز معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟گفت: پاک‌ترین احساساز معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن می‌سوزداز معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست❤️از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟گفت : عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر میگذارداز معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟گفت:
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها ...
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
دانلود دوبله فارسی فیلم Awaara 1951کیفیت BluRay 720p اضافه شددانلود
بازیگران  : Prithviraj Kapoor, Nargis, Raj Kapoor |
کارگردان : Raj Kapoor
محصول : هندی
سال تولید : ۱۹۶۷
زبان : زیرنویس
فرمت : MKV
حجم :۱٫۵GB
نام پارسی فیلم : آواره
خلاصه داستان : “”“راجو در نتیجه فرار از پدر تلخ خود ، یک قاضی ولسوالی ، که سالها پیش مادر راجو را از خانه بیرون آورده بود ، به عنوان بی سرپرست زندگی می کند. Raju با Dacoit متلاشی می شود..”“
خلاصه داستان :Raju lives as a derelict as a result of being estranged from his bitter father, a district judge,
پسرانی را می بینم هر لحظهسرگردان و بی مقصدآواره در کوچه هایا سوار بر ماشین هاچشم هایی از هوس متلاشیو افکاری پوچ و هیچکاغذ و خودکار بدست و گاهیدهانی آماده برای تیکه پرانیبدان...نه موهای در هم آویخته اتنه قدی بلندونه لباس های برندآنچه تورا برایم مرد می کندمردآنگی توستمن زنآنگی ام را از سر راه نیاورده امکه به هوس های تو بسپارمتو از زن چه می فهمی؟عروسکی خوش آب و رنگبرای چند صباحی بازی؟
ادامه مطلب
تن های تنها: طلاق عاطفی
تن های تنها : محمدصادق آقاجانی کوپایی
معرفی:
ازدواج کرده ­ایم که دیگر تنها نباشیم اما پس از زمان اندکی تنهاتر از هر موقعی هستیم راستی چه کنیم تا اینگونه نشود؟ یا اگر بین ما جدایی افتاده، دوباره درست شود.
 
 بعد از دوره های درمانی زیاد تو این 13 سال و 9سال ، که آخرین دوره هم همین 1 سال و نیم پیش شروع شد و یک سال پیش تمام شد باز هم درد از 11 خرداد سلامی دوباره به رویمان نمود! 
خرچنگ قدیمی بیدار شده!
قلب فلج مان هم انگار تصمیم به کور شدن دارد. و چه جالب ک با هم هماهنگ هستند!!
دوباره درد و درد و درد... تب های شب ها و بی حالی صبح ها! 
هفته اول تیر باز هم باید آواره داروخانه های انجمن و هلال احمر و نمازی باشم. باز هم باید برای یک ساعت این ور و اونور شدن نوبت های شیم
بال پرواز گشایید که پرها باقی است
بال پرواز گشایید که پرها باقی استبعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیمبت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است گفت فرزانه‌ای، امروز شما عاشوراستجبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبودشور آن واقعه در جان پسرها باقی است گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بودشرط‌ها باقی است، اما و اگرها باقی است «شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»«در ره منزل لیلی که خطره
چه باران ببارد چه نه...
از خشکسالی نترس!
با وجدانی راحت
غبارِ آواره در کوچه پس کوچه های دلت را نفس بکش
و به خاطر قطره ای،
منّت آسمان را نکش!
باور داشته باش که  روزی خدا
حتّی سنگ را برایت آب می کند!
چه باران ببارد چه نه...
 
 
-از مجموعه ی فرشته ی زمان ( برای دخترم )
 ( شفیقه طهماسبی )
خودمان را به خانه یکی از فامیل ها به نام مشهدی فتاح رستمی رساندیم.
 
زنِ خانه، تا ما را دید، به سینه کوبید. تندی به پیشواز آمد و بچه ها را از کولمان پایین آورد. همان جا، دم در خانه، نزدیک بود از هوش برویم. توی خانه، دست و صورت و پاها را شستیم. خانه پر از آواره ها بود. زن فامیل، سریع دسته های نان کُردی را روی سفره چید و کاسه ای ماست وسط سفره گذاشت. بچه ها به طرف نان و ماست هجوم بردند ...
 فرنگیس، ص 132
 کولی آواره در صحرای باران میزند پرسه
با لبی تیره ، دامنی بسته
می‌شود گم در میانِ پیچ و تابِ خرمنِ افشانده‌ی مویش
باد ساکت ، زانویش خسته
رقصِ کولی در میان قطره‌ها زیباست
فکر کرده راه دارد می رود ، انگار_
ابر دارد دُورِ یک نیلوفر وحشی
شیشه می اندازد ، به قصدِ حبس
کبک از زیرِ کمر ، فریادِ گرمی می کُند سر؛
«توی این اوضاع نباید خوب شد ، بد باش»
در میانِ سردی بارانِ آن دور
مثل یک خط
...همه چیز معمولی است
یک خرمن شعله در دور ، آب می سوزانَد
و دل را.
سلام
این روزها تلخم... دلگیرم، دلتنگم، دلخورم، متحیرم. آواره ام! تنهام... خسته ام. 
نمی دونم کدوماش درست تره، گاهی همش هستم و گاهی همش رو راحت ندید می گیرم و می خندم! اما راستش آروم نمیشم...
وقتی تو این حالم یا کلا مدتی نمی نویسم، یا برعکس باید بنویسم و بنویسم و بنویسم...
نوشتن باری از روی دوش افکار متراکم ذهنم برمیداره... 
مشکلی حل نمیشه، اما انگار  هر کدوم از این افکار میره سر جاش... از شلختگی ذهنم کم می‌کنه!
حالا شمایید و یک نادم که در حال نوشتن و‌
دلم هوای تو دارد.. نگاهت.. صدایت.. لبخندت..  وجودت.. بخار روی شیشه ی عینکت.. دستانت... لبخندت.. سپیده‌ی روشن چشمانت.. بوت.. بوت... بوت.... بیا و بگذار این آخرین نوشته ای باشد که برای نبودنت می نویسم.. خسته ام و دلتنگ.. چشمانم به در است.. گوش هایم را تیز کرده ام.. پس کی.. پس کجا باز دوباره تو را خواهم دید؟ آیا یک بار دیگر برای من خواهی خواند؟ که من بعد از هزار سال...؟ دیگر با صدای که آرام بگیرد این قلب خسته و تنها و فسردهی من؟.. دیگر چه کسی صدا کند مرا که نازنینم
سلام
نمیدونم از دست نارارومی ها و بد وبیراه گفتنام به همه چی و همه کس خسته شدین یانه؟!
تنها راه کدام راه است؟
تنها مسیر موفقیت کدام مسیر است؟
اصلا آدم با کدوم طناب میتونه از این همه چاه هایی که خودش برای خودش حفر کرده در بیاد؟
جاوید دیگه چیزی برای از دست دادن داره؟
تا کی میخوتی ضعیف باشی؟
تا کی میخوای اینجا بیای از ناراحتی ها و سختی هات بنویسی؟
بس کن
به خودت بیا
دیگه وقتی برای از دست دادن نداری
هرقدر از این مسیر و از این طناب دور بودی کافیه
هرقد
یارحمان 
و همین لحظه که روی تخت نشستم و به دیوار تکیه دادم 
مداحی حاج محمود کریمی (بی تو خشکم خاکم خرابم)  پلی کردم و می نویسم 
اشک هایی که ذره ذره از چشم هام میاد و بغضی که خورده میشه 
و مکالمات قبلش با خدا که گفتم من که همیشه با خودت دردودل کردم 
همیشه راز دلم رو به خودت گفتم و کمک از خودت خواستم 
هنوزم منتظر می مونم تا ببینم این دنیا کی میخواد اینجوری بگرده و من اینجور یه غصه 
رو تو دلم نگهدارم ! 
میدونم می بینی و قطعا همراهیم می کنی ... 
یادمه
آسوان؛ اولین مقصد شاه آواره
شاه پس از خروج از کشور در 26 دی 1357 به مصر رفت و در آسوان مورد استقبال انور سادات دیکتاتور مصر قرار گرفت. در پاییز سال 57، جهان سادات همسر رئیس‌جمهور مصر در تماس تلفنی با فرح از شاه و همسرش برای سفر به آسوان دعوت کرد و گفت:"فرح بیایید اینجا، ما در انتظارتان هستیم."
علت انتخاب مصر به‌عنوان مقصد اول و آخر شاه در دوران آوارگی به تاریخچه روابط خانوادگی پهلوی‌ها با خاندان سلطنتی مصر باز می‌گشت. محمدرضا پهلوی همسری مصری(
"کجاست؟
چه می کند؟
کسی که فراموشش کرده ام!" عباس کیارستمی
 
از ذهن و دلم رفته. دیگه نه دوستش دارم و نه حتا بهش فکر می کنم. اما نمی دونم چرا هنوز هر شب به خوابم میاد! نمی دونم چرا هنوز توی خواب همون قدر دوستش دارم. با اینکه به روی خودم نمیارم اما هنوز وقتی توی خواب می بینمش قند توی دلم آب میشه. مثل اون قدیم ها وقتی می بینمش میشم خوشبخت ترین مرد دنیا. نمی دونم...! شاید چون توی خواب هنوز همونقدر نازه و مهربون.
ولی نمی خوام به خوابم بیاد. دیگه حتا نمی خوا
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.وتو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
یه دوست قدیمی دارم بعد از 10 ماه باهاش حرف زدم
توی کارش پیشرفت کرده بود خداروشکر
یکم دوست مشکلیه
سروکله زدن باهاش سخته
خیلی سوال پیچ میکن خیلی گیر میده
کلافه ام میکن
زور میگه
باهاش ادم بهتری نیستم
یه جنبه ای از خودم میبینم که انگار من نیستم یه نفر دیگه ام
کسی هستم که اون من اون مدل میبینه
ولی
ولی
تنها کسی که هرچی میگم بهش برنمیخوره
تنها کسی که تا میگم پول میگه چقدر
تنها کسی که اون دورانی که کسی حالم نمیپرسید نگرانم بود
عجیبه
من و تو مثل همیم خوف میکنن میبیننمونواسمون غلاف بلوف میکنن
رپ کنا منو خیلی دوست ندارنمثل تو که خیابونا جلوت جفت میکنن
بچه ی سینه باتوم و ترساشو
صاف گذاشت تو کمر نامرداجنده بازنده ها رفیق همنتنهایی مبارک برنده ها تنهان
 
داداشت دنیا رو جر میدهلخت تر از جیبش حنجرشه سفت وایساده واسه جنگتو میدونی یه دیوار که خودتی پنجرش حیف
 
زمستون هنوز از ترس لی لی میکرد وقتی بهار تنتو نفله میکرداز پشت زدتت الان نه تو کودکی اسلحه اش گلوله رو گریه میکرد
کردن ت
پروردگارا! تو خود تنهایی و یگانه ای و تدبیر کرده ای در کار بشر که او را جفت بیافرینی که تنهایی تنها از آن توست و مخصوص مقام ربوبیت توست...
حالیا این چه سرنوشتی‌ست که انسان هر چقدر هم تنها نباشد بازهم تنهاست و تنهایی را حس می‌کند
هر چقدر هم در جمع باشد باز تنهایی را می‌بیند...
بارالها ! این تنهایی از آن توست و تو تنها می‌توانی انسان را از درد تنهایی برهانی
یا با درک وجودت که کار مخلصین است...
یا با فرستادن فرستادگانی از جنس انسان برای انسان که پی
دونالد ترامپ رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا طرحی موسوم به معامله‌قرن را که مدعی است برای حل مسئله فلسطین طراحی شده، در روز سه‌شنبه، 8 بهمن‌ماه در نشستی رسماً از این طرح رونمایی کرد. این طرح یک‌جانبه را می‌توان از جهات مختلف مورد بررسی قرار داد.
ادامه مطلب
خاطرات دفترخانه دفتر خانه برای بعضی محلی سوت و کور و برای خیلی از افراد ممکن است محل پر ازدحام و شلوغی را تداعی کند اما حقیقت ان است که هر دو تصور دور از واقع نیست گاهی سر و صدا و شلوغی دفترخانه کلافه کننده است و در زمان هایی بقدری خلوت و ساکت است که موجب تعجب مراجعان می شود . آن روز دفترخانه ساکت بود اما ورود هم زمان چندین نفر زن و مرد و کودک که در بین انها پیر مرد هفتاد هشتاد ساله ای هم حضور داشت سکوت دفتر را شکست . مرد میان سالی که بعدا معلوم شد
هر شب از آن کوچه گذر میکنم
بر در و دیوار نظر میکنم
خون شده دل زحسرتِ(زَسرَتِ) دیدار تو
نیست دگر ذره ای زآ ثار تو
من شدم آواره ی این کوی تنگ
نیست دگر ترس ز ناموس و ننگ
خاطره ها داغ زند بر دلم
از شب و از روز دگر غافلم
رفته ای و جای تو خالی شده
عاشق بیچاره چه حالی شده
کار من اینست ز شب تا سحر
چشم کنم همره هر رهگذر
دیده بدوزم که بیابم ترا
هیچکسی نیست که پرسد چرا
کاش که این کوچه شود گور من
چونکه هوایش شده داروی من
تا که"رسا" هست و نفس میکشد
چنگ به دیوار قفس
تنها پادتن تنهایی،در آغوش گرفتن تنهایی است.تنها پادتن ترسدر آغوش گرفتن ترس است.و تنها راه رهایی از رنج،روبرو شدن با آن و پذیرفتن آن.تا زمانی که از عمیق‌ترین دردهایت فرار کنی،التیام نخواهی یافت...دنیا جای رنج است اما جای رنجیدن نیست و امید بدون خوش‌بینی تنها راه زنده ماندن در این سیاره است..
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
فکرش را بکن؛ روزگاری زمین و هفت فلک اطراف آن همگی تحت تسلط جن ها بود، تا این که نسل انسان در زمین پا گرفت، جن ها که تاب تحمل رقیب را نداشتند شروع به از بین بردن انسان ها کردند، تا این که خداوند به پریان که ذاتشان از آب بود فرمان داد تا از انسان حفاظت کنند، پریان در عمق شور اقیانوس ها سکنی گرفته بودند و انسان را از حمله های جن ها حفظ کردند، اما جن ها با شرارت از نیروهای آسمانی و افلاک علیه پریان استفاده نمودند و شمار زیادی از آن ها را کشتند، تا ای
 
با این که فراموش کردم اخلاق و کاراشو 
اما بر خلاف همه که صحبتها یا کاراتو بعد یه مدت می زنن تو صورتت، شنوا خوب و بی قضاوتی بود.
امروز وسط این همه خشم و حیرانی و جر و بحث با مادر یکهو یه روشنی تو دلم روشن شد که اگر او خوب بود هیچ وقت جر و بحثی نبود و می تونست ساعتها بشینه باهات حرف بزنه و فراموش کنه چی شنیدی .
یکی از عصبانیت های این روزهام نداشتن او هست.
هست اما نیست و من آواره و بی دوست و بی پدر مانده ام .
 
 
 
 
​​​​
یهو دلمون هوای اردهال کرد، زدیم از خونه بیرون
اردهال زیارتی داره و قتلگاهی در چهارکیلومتری زیارت، دقیقا وسط کوه...
جایی که حضرت سلطانعلی بن محمدباقر علیه السلام، از شر حاکم وقت، به اونجا پناه میبره و پشت تخته سنگی پناه میگیره که نیروهای حاکم سرمیرسن و با لب تشنه سر از بدن حضرت و یارانش جدا میکنن... وبعد مردم میان بدن آقا رو میپیچن تو قالی و میبرن اردهال دفن میکنن.
هیچوقت نمیرفتیم قتلگاه، این بار قصد کردیم بریم
جایی بود وسط کوه، یه جاده مستقیم
متن ترانه آرون افشار به نام زلزله

 
 
زیبا صنم آواره ترین عاشق دنیا منمکه در قفس چشم تو پر میزنمشلاق نگاهت نزنی بر تنمتو باشو ببین از همه دل میکنمزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی من خرابم پس بگو کی رو به راهم میکنیدلدار من لذت نبر از این همه آزار من به بد کسی افتاده سر و کار منتا روی دل عاشق بیمار من از خود نرهان قلب گرفتار منزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام
تنها ماندن در خانه
تنهایی بخاطر خودارضایی
هر وقت تنها میشم
دیدن فیلم های مستهجن مبتذل در خانه
یواشکی فیلم دیدن
تنها تو خونه
تنهایی استمنا دختر پسر
خیلی تنها هستم
من تنها هستم
علت دلیل خودارضایی
چگونه تنها نباشیم ؟
مشکل من تنهایی هست
مشکل تنها بودن
درمان تنهایی
چگونه تنها نباشم؟
علت تنهایی من
چرا من تنها هستم؟
خودارضایی کردن در خانه
هیچ کس تو خونه نیست
من چرا همیشه تنها هستم؟
کتاب دانلود آموزش دوستیابی
فرار از تنهایی
خودارضایی فیلم های سکس
الان از چند تا وب دیدن کردم دیدم همشون سردر وبشون یه تنها هست، مثلا روزنوشت یه ... تنها و ازینچیزا
کلی انرژی منفی داشت، فکر کنین صبحمو با اینا شروع کنم شب چی میشه...
 
به امید روزی که همه این «تنها» ها از وبلاگا پاک بشه و دیگه خود کلمۀ «تنها» هیچ معنی و مفهومی نداشته باشه
بادی که در موهات پیچید
زد به سر مجنون 
تا نظامی
چهار هزار و هفتصد بار 
به صحرا بزند!
بعد
به شهر‌ آمد و...
استعاره‌ بود کاترینا!
آمریکا من بودم!
در تمام رگ‌های من خلیج مکزیک!
در تن من
میلیون ها تن آواره!
بادی که در موهات...
اگر به کشتی نوح می‌رسید
حالا من نبودم
حالا شعر نبود
تا از بادی حرف بزنم
که در موهات پیچید!
زیبا صنم آواره ترین عاشق دنیا منمکه در قفس چشم تو پر میزنمشلاق نگاهت نزنی بر تنمتو باشو ببین از همه دل میکنمزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی من خرابم پس بگو کی رو به راهم میکنیدلدار من لذت نبر از این همه آزار من به بد کسی افتاده سر و کار منتا روی دل عاشق بیمار من از خود نرهان قلب گرفتار منزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی م
برای شفاء مریض  40 بار سوره حمد را به مقداری آب بخوانند و صدقه ای بدهند به فقیر و از او بخواهند دعا کند عافیت یابد((164)).
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
هرکه این سوره را فرائض بخواند فرشتگان و حیوانات و جمادات اززمین صاف و کوهها و سنگ و کلوخ
وغیر آن که در عالم باشد برای او گواهی دهند که او از نماز گزاران است در قیامت منادی از جانب رب
العزة بشهود ندا کند شما بر بنده ام راست گفتید من شهادت شما را قبول می کنم بنده مرا به بهشت
در آورید و اورا محاسبه می کنید
علی پسر مزینان عاشق زادگاهش بود کویر محل هبوط او و این نیستان را کعبه ی آمال خود می دانست؛ تاریخی که در صورت جغرافیا برایش نازل شده بود.
امروز دوم آذر است همان روزی که خداوند فرزند شایسته کویر را به خاندان پرفروغ شریعتی در کهن دیار تاریخی مزینان هدیه داد مردی که سال ها بعد معلم و مدافع "عرفان ،برابری و آزادی" و مخالف زر، زور و تزویر،شد و چون نتوانستند فریادش را برتابند او را به شهادت رساندند غافل از آن که خط سرخ شهادت همیشه زنده است...
علی عاشق
        
    تنها
زُل می زند،پُشتِ سکوتش نقطه چین ، تنهاست ؛تنهامجموعه ای از شعر هایِ خوش نشین، تنهاست؛تنها
نصف النهار ِهر نگاهش رو به قطبِ آرزوهایخ می زند چون بی جهت، رویِ زمین تنهاست؛تنها
ثبتِ حقایق می کند، گاهی، ولی این عکس ها تلخند قابِ دو چشمی که به قلبِ دوربین تنهاست؛تنها
هِی قهوه می نوشد اثر از فالِ خوب اما نمی بینددر حالِ او تأثیرِ گُنگِ کافئین تنهاست،تنها
تبعیدیِ عشق است‌ و در اعماقِ تفکیکی غریبانه ‌‌چون تکه ای جامانده از یک جو
 
 
 
مردی به آرایشگاه رفت تا آرایشگر موهایش را کوتاه کند. آرایشگر که مشغول کار شد طبق عادت همیشگی با مشتری شروع به صحبت کرد. درباره موضوعات گوناگونی صحبت کردند تا موضوع گفتگو به خدا رسید. آرایشگر گفت: من هرگز به خدا اعتقاد ندارم. مشتری پرسید: چرا اینگونه فکر می کنی؟ آرایشگر گفت : کافی است پایت را از اینجا بیرون بگذاری و به خیابان بروی و دریابی که خدا وجود ندارد. چرا این همه آدم بیمار و فقیر در جهان هست؟ اگر خدا هست وجود این همه آواره به چه معنی ا
س از یکی از این کانال‌های خبری پیامی برایم فوروارد کرد و گفت شاید به‌دردت بخوره. امریه. باید تا پایان وقت اداری امروز به آن‌جا بروم. یحتمل این تنها جایی خواهد بود که شرایطش را داشته باشم. تنها لطف خدا می‌تواند منجر به این شود که درخواستم مورد پذیرش قرار بگیرد. این امیدوار و ناامیدشدن‌های پی‌در‌پی چند وقت اخیر، بسیار ملول و رنجورم کرده. کاش این آن امیدی باشد که حرمان نمی‌شود.
روزی روزگاری بود که می‌توانستم دستم را روی سینه‌ام بگذارم و جلوی هیئت منصفه به داشتن قلب سوگند بخورم؛ مدت‌ها قبل از آن که دنیای آشنای من از هم بپاشاندش...سال‌ها قبل از آن که نیمه دیگر را از من بدزدند نیمه‌ای از وجودم را با دیگران به اشتراک گذاشته بودم.من در هزاران مکان شب صبح کرده‌ام،و نمی‌دانم ره به کجا دارم  - تنها می‌دانم از کجا آمده‌ام.روز پشت روز، یک یکه و تنهایک ولگردِ نبردزاد
یک نبردزاد
یک نبردزاد
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


می داند دلم تنگ است ، اما نمی خواهم دلتنگش کنم....
می داند حال من خوب نیست ، اما نمی خواهم حالش را بد کنم..می داند دوست داشتن او ، تنها امید من برای زندگی است ، ما نمی خواهم بر
یک زخم نامرئی شده ام..
حتی، گاهی رویش آرام آرام نمک میریزم و عمیقش میکنم؟
هی سکه می اندازم و میگویم روی شیرش شانس من است
هی خط میشود..
خط میشود و عمق میدهد به این زخم..
ت
ن
ه
ا
این کلمه معانی مختلفی دارد که هر کس در زندگی ش انگار میتواند چندین بُعدَش را تنها بفهمد:))
تنها در تنها
دیشب خواب می دیدم قرار است امام زمان از یک مسیری عبور کند.
مسیر شلوغی بود و من نتوانستم امام را پیدا کنم.
جوان زیبایی بود که از آنجا عبور کرد و من به او خیره شدم. او هم به من لبخند است.
 در آن لحظه  او را می شناختم و با خودم می گفتم این فرد را که من می شناسم و او نمی تواند امام باشد.
***
 
یک بار هم قرار بود بروم کربلا. با همه خداحافظی کردم. اما راه بسته شد و مجبور شدم ساکم را باز کنم. شب خواب دیدم در حرم حضرت معصومه امام حسین برای چند لحظه با من صحبت کرد
من همیشه تنها بودم ... همیشه هم تنها خواهم بود ... اصلا همه ی آدمها تنها هستند ... بعضیا این تنهایی رو بیشتر درک می کنند ، بعضیا کمتر ...
خب به درک ! به جهنم ! دنیا تا بوده همین بوده ... تنها هستم و هیشکی دوسم نداره ... هر کسی هم میگه دوستت دارم ، دروغ میگه ... همه خودشون و منافعشون رو بیشتر دوست دارند . عشق ناب و خالص ندیدم هیچوقت ...
 
کسی این وبلاگ رو می خونه آیا؟
مقاله ای در باره همدان قدیم که در مدرسه ارائه کردم:
همدان قدیم
درس آزاد : فرهنگ بومی
مثلاً مقدمه
در دوران قدیم، همدان شهری کوچک بود که در آن مردم با صلح و صفا در آن زندگی می کردند. همه هم را می شناختند وکلاً مردم زندگی خوبی داشتند. زندگی مردم آن موقع با خودشان، خیابان های شهر و افرادی که در خیابان های همدان از راه های مختلف پول در می آوردند عجین شده بود. در اینجا در همین موارد توضیح می دهیم
تغیرات شهر در طول زمان
در طول زمان خیلی از محلات و خیابان
تو شهر کوفه / شدم آواره / قلب شکسته‌م / شده پر از درد

آقا کجایی / تا که ببینی / تنهام گذاشته / این شهر نامرد

شهرِ نامردی و دروغه اینجا

وفا نمونده تو وجود این ها

میگم به زیر لب با اشک و گریه

میا به کوفه ای عزیز زهرا

آقای من به کوفه نیا

این شهر کینه جای تو نیست

دروغه وعده‌ی همگی

تو کوفه هیشکی پای تو نیست

«آقای من به کوفه نیا»


ادامه مطلب
سایت های همسریابی امروزه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته اند این در صورتی است که پلیس فتا تنها یک سایت را  به عنوان تنها سایت رسمی همسریابی معرفی کرده است . سایت های همسریابی برای راحتی کار کاربران خود اپلیکیشن همسریابی مخصوص خود را نیز راه اندازی کرده اند تا بتوانند با استفاده از آن محیطی مناسب تر را برای کاربران خود ایجاد نمایند.
 
بزرگترین سایت همسریابی امروز به خوبی این موضوع را درک کرده اند که برای حفظ مخاطبان خود باید کاری فراتر انج
تنها راه نجات مردم عراق از بیکاری ، نا امنی و ...  بستن سفارتخانه (جاسوس خانه) آمریکا و احتمال زیاد عربستان در این کشور می باشد. شاهد این مدعا آن است که آمریکا بزرگترین سفارتخانه اش را در عراق - با پول مردم عراق - ایجاد کرده است .
راننده تاکسی آهی میکشه و میگه:《حاجی 4 چیز این مردم پیرم کرده:1. میبینه طرف کامیون داشته برو بیا داشته خونه زندگی داشته معتاد که شد بدبخت شد فقیر شد خانواده ش از هم پاشید آواره کوچه خیابون شد، با اینهمه میره سمت مواد!!!2. میبینه آدمای بدقول و دروغگو چه جایگاهی بین مردم دارند میبینه کسی پای حرفشون تره هم خرد نمیکنه، میبینه چه فحش وناسزاها که به خود و پدرومادراشون حواله میشه، میره و دروغ میگه!! قول بیخودی میده!! بدعهدی میکنه!!3. دیده بدی کردند بدی دی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها